افتخار خدمت به مردم(3) (جمعه 87/9/15 ساعت 11:19 عصر)
خصوصیات خادم رو در کلام امیرالمؤمنین (ع) بررسی می کنیم . وقتی انسان این خصوصیات رو از زبان امیرالمؤمنین (ع) می شنوه بعد می تونه تشخیص بده که این مسؤولی که الان بالای سرش هست آیا همون مسؤولی هست که حضرت علی (ع) فرموده یا نه . و فردا که می خواد نسبت به یه مسؤول ابراز رأی کنه بهتر می تونه تشخیص بده .
خصوصیات خادم در کلام امیرالمؤمنین (ع) :
امیرالمؤمنین (ع ) در خطبه ها ، حکمتها و مخصوصاً در نامه هاشون نسبت به مسؤولین ، وظایف و خدمت به مردم صحبت های زیادی دارند و از اونجایی که ایشون تنها امامی بودند که حکومت کردند ، لذا فرامین حکومتی خیلی زیاد دارند . و بر هر مسؤولی در هر مملکتی واجب هست که رفتار علوی رو در جامعه نهادینه کنه . هر مسؤولی باید حتماً کلام امیرالمؤمنین (ع) رو بخونه . ببینه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه نسبت به مسؤولیت چی گفته .
1 ـ می فرمایند : بدان که راه رسیدن به نیک نامی خدمت به مردم است . ( همة ما خلایق کشته مردم نیک نامی هستیم . ( متأسفانه ) وقتی مردم ببینند تو خالص به مردم خدمت می کنی ، ولو دینت هم با مردم فرق داشته باشه ، مردم دوستت خواهند داشت . همه ما ادیسون و گراهامبل و لویی پاستور و . . . رو دوست داریم ، یکی یهودی هست ، یکی مسیحی هست ، یکی مال اون ور دنیا ، یکی مال آمریکا ، یکی انگلیس ، ولی ما همه اینها رو دوست داریم . چرا ؟ چون به ما خدمت کردند . خدمت به مردم راه نیک نامیست . انسانی که به مردم خدمت می کنه این خدمت ، او رو نیک نام می کنه . با چیزهای دیگه ، مثل اینکه برای خودت فضائل درست کنی دلیل نمی شه که مردم دوستت داشته باشند ، مردم اگر ببینند یکی واقعاً براشون خوب کار می کنه ولو یک نانوا باشه ، او رو دوست می دارند .
می گه : آقا این نانوا خیلی آدم خوبیه . چرا ؟ می گه : نون خوب دست من می ده ، هرگونه خدمت رسانی به مردم باعث نیک نامی می شه . حتی اگر انگیزه ات این باشه که نیک نام بشی . که این دیگه جزء فرامین شیعه نیست . ما می گیم اگر انگیزه تو فقط نیک نامی هم باشه ، نیک نام می شی . اما اگر این خدمت رو برای مردم به خاطر مردم که مخلوقات خدا هستند انجام بدی ، ” فَبِهَا المراد ” اونجا دیگه خداوند تبارک و تعالی تو رو نیک نام می کنه .
یه جمله برای اینکه خیال همه تون راحت بشه بگم : تو هر بحثی این جمله رو با یه مدل به شما گفتم : اگر زمین و آسمان دست به دست هم بدهند تو رو یک سانتیمتر بالا ببرند و خدا نخواد ، نمی تونند و اگر زمین و آسمان دست به دست هم بدهند تو رو یک سانتیمتر پائین بیارند ، و خدا نخواد باز هم نمی تونند . خیالت راحت باشه ! و خداوند برای اینکه تو رو بالا ببره ، پائین نیاره ، یک سری ابزارهایی قائل شده که اگر این ابزارها رو بهش توسل جستی ، بالا می ری وگرنه هر ابزار دیگه ای که فکر کنی نمی تونه تو رو بالا ببره . هر ابزاری که فکر کنی ! اگر فکر کردی قیافه ات می تونه تو رو بالا ببره ، اشتباه کردی . اگر فکر می کنی عملت می تونه تو رو بالا ببره ، اشتباه کردی . اگر فکر می کنی پول قادر هست که تو رو بالا ببره ، اشتباه کردی . هیچ کدوم از اینها نیست . فقط و فقط اون چیزی که می تونه تو رو بالا ببره خداست و اون چیزی که می تونه تو رو پائین بیاره خداست . لذا اگر یه وقتی فقط و فقط برای خدا و مردم خدمت کردی بدون خوب بالا می ری ، و اینجور جاها هم خوشبختانه یه سری تبعات نوع اول رو هم نخواهد داشت ، تبعات نوع اول چیه ؟ به مردم خدمت کردن ، بعضی وقتها عکس العمل نداره ، یعنی دستت رو تا آرنج عسل می کنی ، تو دهن مردم می کنی گازت می گیرند . ممکنه اینطوری بشه ، اینجا کسی که برای مردم داره خدمت می کنه و برای حرف مردم می سوزه ، اما اون کسی که برای خداوند داره کار می کنه عشق می کنه ، می گه خُب الحمدلله حساب کتابمون افتاده با خدا .
یکی از دوستان مداح تهران تعریف می کرد می گفت : یکی از مداحان اهل بیت (س) که زمانی خیلی برو و بیا داشت ، تو جیبش پر از بلیط هواپیما برای این شهر و اون شهر ، و چندین دعوت نامه بود ، یه زمانی تو بیمارستان بستری شد و حال خیلی عجیبی داشت ، داشت می مرد ، می گفت من رفتم عیادتش ، بعد که عیادت تموم شد می خواستم بیام ، من رو صدا زد ، گفت : فلانی ! بیا اینجا ، گفت :یه زمانی تمام کشور می گفتن : حاج فلانی ، جیبهام پر از بلیط هواپیما بود ، و کلی برو بیا داشتم . الان دو ماه تو بستر افتادم هفته اول احوالپرسی کردن ، هفته دوم زنگ زدن ، اما بعد از دو سه هفته ، یه نفر به من نگفته تو زنده ای یا مردی ؟ از دل برود هرآنچه از دیده رود ! می گفت یه جمله دیگه هم گفت که همیشه من این جمله مدنظرم هست . می گفت : فلانی ! داری می خونی ، برای خدا بخون ! که اگر مثل من اینجور تو بستر افتادی نسوزی ! نگی : آقا ! برای کی خوندم ؟ کجا هستن ؟
خیلی از اینهایی که جبهه رفتن ، وحتی جانباز شدن ، بعد از جنگ یکی از دلایلی که رها شدند ، برای این بود که گفتند : آقا ! ما برای کی رفتیم خودمون رو کشتیم ؟ مگه یادت نیست برای کی رفته بودی ؟! خیلی از اینها که توقعاتی از مردم دارند به خاطر اینه که به مردم خدماتی دادند باید تو خدمت دادن هاشون یه کمی فکر کنند واقعاً اگر خدا مد نظر باشه ، چرا از مردم توقع داری ؟ امام (ره) از راه که می یومد گفت : من یه طلبه ای بیشتر نیستم ، شلوغش نکنید ! چه توقعی داری ؟ منظورم توقعاتِ مادیه . یه وقتی امام (ره) ناراحت می شه یکسال با ما صحبت نمی کنه بعد هم جام زهر رو می خوره ، از دنیا می ره ، می دونید از بعد از قبول قطع نامه امام (ره) با ما حرف نزد ؟ تا لحظه ای که از دنیا رفت چرا ؟ چون توقعات معنوی از ما داشت ، که برآورده نکردیم . اینجا بله امام (ره) ناراحت می شه ، امام معصوم (ع) هم ناراحت می شه ، امیرالمؤمنین (ع) هم ناراحت می شه ، به اطرافیانش توهین می کنه ، می گه : یا اَشْباه الرّجال ! شماها اسمتون مرد هست ، مرد نیستید ! چرا ؟ چون توقعات معنوی ولی رو برآورده نکردند .
یه وقت به دنبال توقعات مادی نباشی ، خودت مدنظری نباشی . می گه : آقا ! احوال من رو نمی پرسند ! مگر تو برای احوال پرسی مردم اینقدر سنگ خدا رو به سینه می زدی ؟ تو مگه تو مملکت امام زمان (عج) کار نمی کنی ؟ مگه خبر نداری که تک تک ، ثانیه به ثانیه وقت هایی که برای کار در این مملکت می ذاری حساب می شه ؟ پس دنبال چی هستی ؟ مگه تو داری برای خارج از کشور کار می کنی ؟ تو مملکت بی دین مگه داری کار می کنی ؟ این نکته اول .
نکته دوم : امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : ” مردم رو آدم حساب کنید ! اگر می خوای با مردم مشورت کنی ، مشورتت واقعی باشه . ” نه برای اینکه بگن فلانی اهل شور هست ، تصمیماتت رو قبلاً نگرفته باشی . بعضی از ما تصمیم هامون رو می گیریم ، بعد می گیم نظر شما چیه ؟ مراقب باشیم ! مردم احساس نکنند که محلی از اعراب ندارند . مردم ما به این نیاز دارند که کسی باورشون کنه .
ممکنه من امروز حرف کاملاً حقی رو بزنم اما چون تو رو آدم حساب نکردم ، با این که می دونی ناحق داری می گی پامی شی ، می گی : ” نه ! ” چرا ؟ برای اینکه خودت رو نشون بدی ، که بابا من هرچی گفتم : ” آره ! ” تو من رو آدم حساب نکردی ، بزار بگم : ” نه ” ، تا اینکه توی این نه من رو ببینی ، من وجود دارم ، من جزء این مملکتم !
خیلی از نه هایی که مردم ما می گن واقعاً حق دارند ، برای اینکه اصلاً آدم حسابشون نکردیم . این خیلی از کارهایی که داره انجام می ده اصلاً اعتقادی بهش نداره . اگر یه کسی بهش بها می داد ، تو همین مسیرِ تو ، کار انجام می داد . داره این کارها رو انجام می ده . برای اینکه ببینندش .
شکل افراطیش رو حتماً دیدید . یارو مثلاً 20 تا آدم کشته ، روزنامه رو دست گرفته عشق می کنه ، گفتند چی شده ؟ گفت : عکسم صفحه اول روزنامه هست ، گفت : مرد حسابی این چه جور مطرح کردن هست ؟ گفت : هیچ کس محل ما نذاشت !
خیلی از قاتل ها و جانی هایی که تو زندانها هستند می دونید عقده حقارت اونها رو به چنین جایی کشونده ؟ می خواد بگه : من هستم ، من می کشم ، من رو ببینید ! خُب قبل از اینکه بکشه ، قبل از اینکه تو فساد بالاتر بره ، تو بهش یه محلی از اعراب نشون بده ، نشون بده که برات این شخصیت مهمه . و اگر این اهمیت رو بهش بدی ( که هیچ ایرادی هم نداره ) خودش رو باور می کنه ، اون وقت می بینی که هیچ مشکلی با تو نداره ، مشکلش با مرام تو هست ، مشکلات مملکت ما مشکلات شخصی نیست .مشکلات مرامی هست . خیلی ازخوب های ما مرام ندارند . نمی دونند چگونه خوبی خودشون رو نشون بدن و خیلی از بدهای ما باز مرام ندارند ، چون نمی دونند که چگونه باید خودشون رو نشون بدن ، این هم بلد نیست که چکار باید بکنه .
لذا در بحثهای فساد حتماً دیدید : اونهایی که برنامه ریزی می کنند ، روی همین نقطه ضعف مردم ما دست می ذارن ، می بینه هیچ کس این رو آدم حساب نکرده ، می یاد بهش می گه : تو می دونی کی هستی ؟ تو جزء فلان گروهی ، بیا آقا ! جمع بشید ، همه اینجوری لباس بپوشید ، همه اینجوری آرایش کنید ، این فرد هم خیلی خوشش می یاد . برای چی ؟ برای اینکه تا دیروز هیچ کسی نمی دیدش ، اما امروز همه این رو می بینند ، می گن : نگاه ! اینجوریه ! خودش هم می گه : اشکالی نداره ، من رو ببینند بگن بده ، از اینکه من رو نمی بینند متنفرم ! از اینکه من رو آدم حساب نمی کنند دارم دیوونه می شم . می خوام چاقو بکشم ، اربده بکشم ، تا یکی من رو ببینه !
مسؤولین مملکت ، خادمهای به مردم باید مراقب باشند . مردم رو ببینند ، حساب کنند ، اگر خودشون رو عقل کل و عقل برتر بگیرند و مردم رو عوام فرض کنند ، این مردم به این عقل برتر با اینکه می دونند راست می گه ، باز هم ” نه ” خواهند گفت . می گه چرا ؟ عقل برتری ؟ تو عملت نشون بده ، بزار به تو نزدیک بشه ، ببینه می تونه از تو استفاده کنه ، خودش قبول کنه که تو عقل برتری . چرا داد می زنی ؟ چرا به همه می گی : همه عوام هستند من یکی خواصم . همه غیر خودی هستن ، من یکی عالی ! چرا اینجوری می گی ؟ مراقب باش !
پس این رو امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند ، مال من نیست ، می گه : آقا مشورت می خوای با مردم کنی ، مشورتشون رو جدی بگیرید ، اینکه امام (ره) می فرمایند : ملاک رأی و نظر مردم است ،به این نکته دارند اشاره می کنند .
در برخورد با مردم انصاف داشته باش ، انصاف به چه معنا ؟ به این معنا که وقتی که مردم رو می بینی ، اینها رو در جای خودشون ببین . آقا امروز یه بقال می یاد ، فردا یه قصاب ، پس فردا یه دانشجو ، یه فوق لیسانس ، روز بعدش یه استاد دانشگاه ، یه روز یه نظامی ، یه روز یه روحانی ، یه ورزشکار ، هر روی یه کسی می یاد ، اینها همه مردم تو هستند ، اگر قرار باشه که تو فقط و فقط برای یک طیفی از مردم برنامه ریزی کنی و حرفی برای گفتن داشته باشی این ایراد پیش می یاد ، برای اینکه براتون جا بیفته ، من مثالش رو می زنم : این محیط کانون یه محیط عمومی هست ، اگه قرار باشه من برای یه عده خواص برنامه ریزی کنیم یه عده عمومی سیراب نمی شن ، یعنی چی ؟ چه جوری شد ؟ ما اصلاً آدم حسابمون نمی کنند ؟ مثلاً برای سینه زدن ما سالیان سال از وقتی که بچه بودیم ، پیرهن ها رو در می آوردیم ، اما وقتی می بینیم عموم مردم می گن : چه خبره اینجا ؟ ما اینجور راحت نیستیم ، نمی شه حالا پیرهن رو در نیاورد ؟ خُب بذار راحت باشه ، پیرهن رو در نمی یاریم ، واجب هم که نیست .
یعنی اگر یه روز خواستی برنامه ریزی کنی خودت رو نبین ، مردم رو ببین ، تو ممکنه خیلی راحت بتونی با خیلی چیزها کنار بیای ، اما اونی که فرهنگ نداره و تو براش فرهنگ سازی هم نکردی ، جلسه قبل گفتم باید یه برنامه اخلاقی برای هر یک از اصناف تهیه شده باشه ، ( اخلاق کاسب ، اخلاق دانشجو ، اخلاق طلافروش و . . . ) زیاد خرجی هم نداره ، یه انتخابات شوراها 10 برابر این خرج شده چقدر مگه خرج می شه ؟ تو همین شیراز مگه چقدر خرجش می شه ؟ یه نهادی برداره اخلاق و تدین در هر صنف رو تو یه بروشوری بزنه . اول ماه مجانی تو برگه های A4 بده دست مردم ، چه کسی همچین کاری کرده ؟ تو که فرهنگ سازی نکردی چرا توقعت بالاست ؟
چند روز پیش یه مصاحبه ای رو می خوندم با یه دختر جوانی در یکی از مجلات . که این دختر جوان رو همه می شناسید ، اسم نمی برم از مشهورین مملکت ، فرزند یکی از مشهورترین افراد این مملکت ، یه حرفهایی زده بود که این حرفها رو هر کی بخونه می گه : این رو نگاه کن ! چه چرت و پرت هایی گفته ؟ اما من خیلی عادی با خودم فکر کردم مثلاً تو همین کانون خودمون اگر تمام خواهرهای ما از این جلو هستند ، و اینهایی که این داره می گه رو اگه بشنوند ، به این طرز تفکر می خندند . برای اینکه برای اینها فرهنگ سازی شده ، و ببین مملکت ما داره کجا می ره که فرزند یکی از مشهورترین افراد این مملکت هنوز براش فرهنگ سازی نشده که چهارشنبه سوری رو بالاترین تفریح خودش می دونه ! ( از رو آتیش پریدن رو ! ) چرا فرهنگ سازی نشده ؟ پس شما چکار می کردید ؟! برای کی دارید کار می کنید ؟ برای دانش آموز ؟ می گیم : چرا تو آموزش و پرورش ، پرورش نمی کنند ؟ تو بیوت خودتون دارید چکار می کنید ؟ اگر شما سؤال و جوابها رو می دیدید تعجب می کردید . اینقدر سطح پائین ؟! گویا با یک بچه سوم دبستانی صبحت شده ، که اگر بگم سوم دبستان ، به سوم دبستانی ها جفا کردم ، همین کاروان خودمون یه پنجم دبستانی اومد دو سه تا جمله به من گفت ، دیدم چقدر این بچه معرفتش بالاست .
شما برای اون جوون تو خونه تون فرهنگ سازی نکردید ، برای مملکت هم اول باید فرهنگ سازی کنید ، بعد توقع داشته باشید . فرهنگ سازی روی اون طرف کردن صبح تا شب دارن فرهنگ می سازند ، دائماً دارن تو گوش جوون های ما می خونن باابزارهای مختلف . اما تو چکار کردی ؟ فرهنگ سازی کردی ؟ چی گفتی ؟ دو تا کلمة فطری حرف زدی فقط چماق تکفیر رو بالا گرفتی که : آقا ! نسل قدیم یادش بخیر ، جدیدها ، مرخص ! بیا نسل جدید رو ببین ، ببین چه خبره ؟ کی میگه مرخص ؟! به گرد پاشون هم نمی رسید . این جوری نیست . بافت جامعه انسانی ما (نه فقط ایران ) فطریست و فطرت میل به خوبیها داره . تو نتونستی خوب جا بندازی . بیا فرهنگ سازی کن .. من که نمی تونم برای همه مملکت فرهنگ سازی کنم . همین قدر که از دستم برمی یاد کار می کنم . با همین ابزارهایی که داریم .